روشن شده دل به نور دیدار

شیدا شده جان به وصل دلدار

یا رب مددی مباد هجران

جانم به لب و سرم به صد دار

عشق زیباترین واژه است

انسان با عشق ،  خود را به اوج لذت رهایی از خویشتن می رساند

انسان با عشق ،  خویش را می شناسد و به هویت واقعی خود می رسد

انسان با عشق ، خویشتن را ذوب در حقیقتی می کند که با تمام وجود آن را یافته است

این عشق نیاز به تمرین دارد

بازی عشق ، بازی سختی است

عشق مادر به فرزند ، ساده و آسان نیست

اما عشق بازی واقعی از جنس دیگری است

مشق عشق حقیقی را در عشق به اولیای خدا باید جستجو کرد

این عشق حقیقی جلوه ای از عشق به الله تبارک و تعالی است

از خویش هم گله دارم گلایه ای

از دوستی چو ندارد نشانه ای

خویشان و دشمنان همه با هم یکی شدند

هستم غریب و فرید و یگانه ای

باکم نبود ز غربت چرا شکست

دل از جفای زمان و زمانه ای

طاقت ز دست می رود و صبر در پی اش

اندوه چون که زند چاک جامه ای

باشد که صبح شود شب ز در رود

حل گردد این سوال و معما به ساده ای

همه منتظر شروع قصه هستند

من در انتظار پایان داستان

داستان زندگی ممکن است آغاز خوبی داشته باشد

اما فرجام آن تلخ و جانکاه

چه باید کرد؟

بعضی به خشت اول خیلی بها می دهند که کج گذاشته نشود

بعضی هم از عواقب عمل می گویند که هرچه کاشتی درو می کنی

بعضی هم نگاه حسود را مهم می دانند که تنگ نظری ها خیلی ها را از بالا به پایین کشید

بعضی هم عاقبت بخیری را فقط از خدا می خواهند و بس

بعضی هم شانس و اقبال را تعیین کننده می دانند

حال باید دید جنابعالی چه می فرمایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ابرهای سیاهی آسمان را پوشانده اند

صدای رعد و برق دل را می لرزاند

سیل ویرانگر سالهای پیش تداعی می شود

رگبار باران بی امان ادامه دارد

اما جای نگرانی نیست

زیرا سد ساخته شده جلوی سیل احتمالی را خواهد گرفت

این بار با تدبیر ، تهدید به فرصت تبدیل می شود

و این اراده الهی است که با اندازه مندی امور دنیا بشر را به تدبیر واداشته است

و انزلنا من السماء ماء بقدر

پس آسمان همیشه می تواند آبی باشد 

من چه هستم با که هستم در کجا

کاروان را گو که من ماندم ز جا

همرهان رفتند لیک از خواب ناز

مانده ام حیران ولی در فکر راز

سر هستی را کنم من جستجو

من روانم همچو آبی جو به جو

عاقبت پیدا کنم من راز را

تا که بنمایم شروع پرواز را

بگذرم در آسمان عشق و سوز

طی کنم شب را بزودی همچو روز

تا رسم آنگه به دیدار عزیز

هم شناسم خود هم او را نیک نیز

انسان در شعر و نثرش دائم از غم فراق می نالد

فرهنگ و ادبیات ، سرشار از حکایت های تمام نشدنی عشق و عاشقی است

و آنچه زیبایی را به این داستانها می بخشد سوز فراق و عطش وصال می باشد 

اما واقعیت زندگی انسان در حقیقتی دیگر نهفته است

انسان اساسا اهل این آب و خاک نیست تا بخواهد به دست پرورده آن وابسته و دلبسته شود

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

حال باید دید این عشق و بی تابی در کجا ریشه دارد؟

واقعیت تلخ زندگی انسان در فراموشی اوست

او خود را در این دنیا گم کرده است

و از این تلختر که ماهیت و هویت خود را فراموش نموده است

در این شرایط اسفناک در گیر عشق های دروغین شده از این سراب به آن سراب می دود تا خود را سیراب سازد

اما هرگز به وصال خود نمی رسد

و این درد هجرانهمچنان ادامه دارد . . .

سحر سحر دارد

آدم را از عالم دنیا به عالم آخرت می برد

در تیرگی شب به نور ولایت خدا می رسیم

و جلوه ملکوت را با چشم دل مشاهده می کنیم

و آنگاه در می یابیم که هیچیم و پوچ

و تنها اوست با هزار وصفی که از درکش عاجزیم

ما خورشید حقیقت را در نبودن خورشید مجازی می بینیم

و آنگاه به طلوعی فکر می کنیم که در صبح ظهور رخ می نماید

الیس الصبح بقریب

زندگی انسان از سه جهت قابل توجه می باشد :

نخست اینکه انسان دارای شخصیتی خودساخته بوده که می تواند دارای روش و منش انحصاری باشد

دوم : انسان موجودی اجتماعی بوده که در شکل گیری جامعه انسانی عوامل گوناگونی نقش آفرین می باشند

سوم : انسان برای حضور در این دنیا از جانب خالق هستی ماموریت فردی و اجتماعی دارد

توجه به این نکات باعث می شود تا در اندازه مندی سبک زندگی انسان به نتایج مهمی دست یابیم

دین و فرهنگ دو عنوانی هستند که به این اندازه مندی سبک زندگی انسان می پردازند

دین مجموعه باورها و ارزش های تاثیرگذار در این اندازه مندی می باشد که آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان ظاهر می شود و از جانب خدای متعال بصورت وحی بر پیامبران در اختیار بشر قرار می گیرد

فرهنگ مجموعه ساختار اجتماعی است که متاثر از تکرار رفتار عمومی در طول زمان بوجود می آید که غالبا حکومت ها در ایجاد و تغییر این ساختارها نقش بسزایی دارند ، هرچند نقش رهبران دینی گاهی برجسته تر از حاکمان می باشد

هرگاه دین و فرهنگ بصورت هم افزایی در کنار هم قرار گیرند ، سبک زندگی انسان بصورت حقیقی رشد و تعالی یافته انسان به جایگاه واقعی خود دست می یابد

تلاش انبیاء عظام در طول تاریخ برای برقراری حکوت دینی برای این بوده است که فرهنگ جامعه از دین الگوبرداری کند

و اکنون جهان به انتظار جامعه مهدوی است تا سبک زندگی انسان براساس احکام اسلام بنیان نهاده شود

سبک زندگی با مهندسی فرهنگ بر اساس احکام دین می تواند در ایران اسلامی الگویی برای جهانیان باشد

دلم شکسته

از روزگار خسته ام

بی مهری دوستان

نامردی دشمنان

سنگدلی خودم

همه و همه دست در دست  هم

می خواهند تا دلم شکسته باشد

و من دل شکسته را دوست دارم

زیرا خودم را در آیینه شکسته بهتر می بینم

می بینم که شکسته شدم

این شکستگی نشان شکست نیست

چون شکست یک خود بمعنای پیروزی خودی دیگر است

خود را می شکنم تا خودم را آزاد کنم

دل شکسته قیمت دارد فروشی نیست